Sunday, August 29, 2010

realy?

پايان نمايش، اضمحلال واقعيت در حادواقع‌گرايي و استنساخ دقيق امر واقعي-ترجيحا از طريق رسانه‌هاي تكثير كننده‌اي مثل تبليغات يا عكاسي- را با خود به همراه مي‌آورد. امر واقعي ... توله‌سگ به جاي اين‌ور و اون‌ور پريدن اون لواشك‌هارو بفروش... كه از طريق تكثير از راه يك رسانه در رسانه‌اي ديگر ناپديد شده، به صورت تمثيل مرگ درآمده، اما همچنان از تخريب خاص خود، از بدل كردن امر واقعي به امري خود براي خود، توان مي‌گيرد، بت‌وارگي ابژه از دست‌رفته‌اي است كه ديگر ابژهبازنمايي نبوده و وجد انكارگري...به جان علي اگه من گفته باشم. مرگ مادرم من نگفتن. مگه تو اين مدت شده من بره تو زير و رو بكشم...و نابودي آئيني آن آبژه است: امر حاد واقعي. واقع‌گرايي پيش از اين‌ها به اين گرايش رو آورده بود. فن بيان ... عزيز دلم! جوجوي من! چرا زنگيدم، نجوابيدي؟ نمي‌گي دلم تنگ مي‌شه، دق مي‌كنم ...امر واقعي پيشاپيش نشان مي‌دهد كه منزلت اين امر اساسا تغيير يافته. عصر طلايي معصوميت ... فال مي‌خواي؟ يكي بر دار. دويست تومنه. دويست تومن كه زياد نيست...زبان، كه در آن گفته‌ها نيازي به دو چندان كردن خود در يك اثر واقعي نداشتند، سپري شده است. سورئاليسم هنوز همبسته با همان رئاليسمي بود كه با آن مخالفت... دارم بهت مي‌گم كار دارم، نمي‌تونم. چرا الكي اوقات آدمو خراب مي‌كني. بنداز يه روز ديگه... مي‌كرد، اما امر واقعي را در امر خيالي مضاعف ساخته و از اين رو قصد گسست از آن را داشت. امر حاد واقعي و خيالي در آن محو مي‌شوند. نا واقعيت ديگر به رويا يا خيال، به فراسويها يا به درون نگري نهاني تعلق نداشته، بلكه به شباهت وهم‌انديشانه ... تمام دنيا امروز بسيج شده‌اند كه با رسانه‌هاي امپرياليستي‌شان تيشه به ريشه نظام مقدس... امر واقعي با خود، تعلق دارد. امر واقعي براي خروج از بحران بازنمايي بايد به تكرار محض محدود شود. نمود اين گرايش را پيش از پديداري‌اش در پاپ آرت و نوواقع گرايي در نقاشي، پيشاپيش مي‌توان در رمان نو تشخيص داد.