Tuesday, June 22, 2010

شروع تابستان

جنازه چهل روزه‌اي انتظار مرا مي‌كشد. مادرم مي‌گويد مي‌كشد، پس مي‌كشد. پدر بزرگ خصيص من. او خصيص بود؛ چشم‌هاي سبزش را به هيچ كدام از بچه‌ها و نوه‌ها و نتيجه‌ها نداد. ما همه عقده چشم سبز شدن گرفتيم. من توي قطار نشسته‌ام و انتظار چهل و پنج دقيقه‌اي مي‌كشم تا به سوراخم بخزم. سوراخم به من بخزد و ما همديگر را سوراخ سوراخ كنيم و همچنان در پي سوراخ باشيم. نه سوراخي كه گلوله ايجاد مي‌كند؛ سوراخي كه از قبل ايجاد شده و تو فقط حريص استفاده كردني. سوراخي كه باعث مي‌شود اگهي بدهي. آگهي : به يك دوست دختر نيمه وقت، مسلط به آفيس، هوم و آوت دور يا هر جا كه شد نيازمنديم. قبل از پياده شدن، قبل از بالا رفتن سه پله طبقه پايين قطار، هر روز اين واژه را مي‌بينم : ((دیستریبیوتینگ رووم)) و هر روز مي‌خوانم ((مستربیتینگ رووم)). چرا يك قطار بايد اتاقي براي خود ارضايي داشته باشد؟ چون پر از آدم‌هايي است كه سر راه رسيدن به سوراخشان، دنبال سوراخ هم مي‌گردند؟ چرا اتاق تقسيم برق بايد با اتاق خود ارضايي اشتباه شود؟ تقسيم يك كار جمعي‌است. چرا بايد با يك كار كاملا فردي اشتباه شود؟ اتاقي كه من در آن هستم، اتاق كار، خواب، ديدباني، گاز و خود ارضايي است. خود ارضايي به هر تعبيري كه خودتان دوست داريد. ( مگه كسي اينجا مي‌آد كه خطالب كنم ؟) اتاقي كه پدربزرگ درآن مرد، اتاق مرگ است. اتاق فرهاد فزوني، اتاق بازرگاني است. اتاق. اطاق. عتاغ. قطار در ايستگاه اتاقم مي‌ايستد. واگن‌ها خالي هستند. پدربزرگ تنها مسافر است. پياده مي‌شود. درها در حال بسته شدن هستند كه مردي با عجله از((مستربیتینگ رووم)) در حالي كه زيپ شلوارش را بالا مي‌كشد، بيرون مي‌پرد

Saturday, June 12, 2010

ژورنالیسم

ديروز طي يك مراسم پر شكوه تريسيتان تسارا در كنگره‌اي كه هرگز برگزار نشد، به بررسي ابعاد كلاه سيلندري پرداخت و در سخنراني جانانه‌اي مدرنيته و كلاه مذكور را در دو كفه ترازو قرار داد و با استدلال جذابي به اين نتيجه رسيد كه كلاه سينلدري زندگي بشر را در آينده‌اي نزديك نجات خواهد داد. مقصود از آينده نزديك، به عنوان مثال زماني خواهد بود كه هيتلر ظهور مي‌كند. پيش بيني مي‌شود در آن دوران ماياكوفسكي كلاه سيلندري به سر كند و قاشق به جا دگمه‌اي پالتوي سبزش آويزان كند. مفسران سياسي گوشزد كرده‌اند كه حمل قاشق، مثل در دست داشتن دسته‌كليد و تكان دادن آن مي‌تواند نشانه‌اي از وقوع انقلاب نرم در بلوك شرق باشد و بايد اميد داشت روزي لخ والسا بتواند به عنوان رهبر سوليدارنوش يك ويلاي بزرگ و مجلل به عنوان تبعيدگاه در اختبار داشته باشد. در راستاي حركت سمبوليك تسارا در خبرها آمده كه آثار مالويچ و رودچنكو هم از نمايشگاه سي سال هنر روسيه خارج شده. اين حركت بشر دوستانه واكنش‌هايي را هم به دنبال داشت كه از آن جمله مي‌توان به ارائه كاسه توالت به عنوان چشمه توسط مارسل دوشان اشاره كرد. وي اعلام نكرده كه اين يك حركت اعتراض آميز بوده، لكن ما مي‌گوييم بوده. نام برده در حال حاضر متواري و در نقاط بالاي شهر به بازي شطرنج مشغول است.
نقاط معلوم الحال شمال شهر هم اينك صحنه خون و آتش است. برخي از ساكنان فايو پوينتز در اعتراض به خريد سربازي مرفه نشينان شمال شهر به مبلغ 400 دلار، خانه‌ها، باغ‌ها، اتومبيل‌ها، اسب‌ها و سياهان را به آتش كشيدند. مارتين لوتر كينگ در حال حاضر براي ايراد يك سخنراني مهم به ژاپن سفر كرده. لذا سياهان هيچ پناهي ندارند. جان لنون و همسرش با دست داشتن پلاكاردهايي كه به جلمه « ما صلح مي‌خوايم، يالا » منقوش بود، به اين قتل عام بي رحمانه واكنش نشان دادند. در همين راستا كشتي‌هاي حامل كمك‌هاي بشر دوستانه راهي ژاپن‌شده‌اند.
و اما ديدار ماكسيم كورگي و استالين كه تمام اخبار هفته پيش را به خود اختصاص داده بود. در اين نشست تفاهم نامه‌اي مبني بر ادامه روند همكاري‌هاي دو جانبه منعقد شد. سخنگوي استالين اعلام كرد مانيفست رئاليسم سوسياليستي به زودي منتشر و در اختيار عموم قرار خواهد گرفت. اين مانيفست به سوال ديرينه بشر، مبني بر چيستي هنر پاسخ نهايي خواهد داد.
رفراندم قانون اساسي برگزار نخواهد شد. مقام مسئولي كه خواست نامش فاش نشود گفت: « شدني نيست.»
تروتسكي در نظريه قابل تاملي بيان داشت كه كمونيسم مي‌تواند كمكي باشد در راستاي رسيدن به روحيه اعتراضي، انقلابي و اهداف والاي ما در اعتلاي هنر. حزب كمونيست بلا‌فاصله تكذيبيه‌اي منتشر كرد كه ذيل آن تروتسكي به دشمني با حزب متهم و آزادي بيان مانعي بزرگ بر سر راه رسيدن به وحدت سوسياليستي شمرده شد. لذا از تروتسكي دعوت به سكوت شد.
مهدي سحابي درگذشت. يادش گرامي.
كتاب جديد تئو فراستوس با نام كاراكترز به بازار آمد. تئو فراسوتوس از شاگردان ارسطو است و پيش بيني منتقدان ادبي، خبر از احتمال فراوان اهداي جايزه ادبي پوليتزر به اين اثر مي‌دهد.
مير هولد هنرمند برجسته روس، صحنه هجوم به كاخ زمستاني تزار را با بيش از شش هزار نفر بازسازي خواهد كرد. اين بزرگترين پرفورمنس تاريخ هنر به شمار خواهد آمد.
به گفته پروفسور لمتن هنگامي كه ايران حكومت مشورطه پارلماني را در 1906 برگزيد، از نظريه قرون وسطايي حكومت سنتي به نظامي امروزي بر مبناي نظريه غربي گذر كرد؛ بدون آنكه تحولات و تفاهمات مياني يا هيچ يك از تعديل يا توازن‌هايي را از سربگذراند كه در غرب، در حين گذر تدريجي از فئوداليسم به انديشه كنوني حكومت پارماني تطور يافت. مرتضي كيوان دستگير شد

پ .ن : این یک نوشته اتوماتیستی نیست و هدف دیگری را دنبال می کند

Saturday, June 5, 2010

فوبیا

چند شب پیش فقط چند ثانیه از پشت پرده اتاقش رویت شد. گویا نقطه اشتراكی با من دارد كه آن هم شب بیداری مزمن است. چراغ اتاقش تا دمدمای صبح روشن است؛ درست كمی قبل از اینكه من بخوابم چراغ را خاموش می كند و لالا. جالب است دیگر؛ دختر شب بیدار حتما جالب است. حالا چند شب است كه پرده اتاق را می كشم و همان طور كه به كارهای شبانه می پردازم، هر چند دقیقه یك بار پنجره خانه روبه رویی را می سكم كه شاید دوباره رویت شود. كه شاید كانكشنی بر قرار شود. كه شاید... ادامه می دهم، ادامه می دهم و باز ادامه می دهم. دیگر خبری از دختر همسایه نمی شود. اما چراغ اتاقش همچنان تا خود صبح روشن است. باید راه دیگری پیدا كرد.
خیلی اتفاقی با یكی از اهالی همان ساختمان روبه رو می شوم. ازمن یك نخ سیگار می گیرد. پسر جوانی ست. سیگار را برایش روشن می كنم و خیلی محتاط سر صحبت را باز می كنم
- شما كدام طبقه اید؟
- دوم
همان طبقه است
- حتما واحد سمت چپی؟
- آره چطور؟
طرف برادر دختر شب زنده دار است. لابد. پدرش كه نمی تواند باشد. باید رد گم كنم
- حدس زدم. پس آن چراغ روشن تا صبح باید مال اتاق شما باشد
- نه بابا اون اتاق خواهرمه
- چه جالب من تا به حال خانمی ندیده بودم كه تا صبح بیدار بماند
- بیچاره خواهرم. كاش تا صبح بیدار بود. فوبیای تاریكی دارد تا صبح چراغو روشن می ذاره و می خوابه
- عجب